loading...
کلبه ی تنهایی
سهیل قربانی بازدید : 29 چهارشنبه 30 مرداد 1392 نظرات (0)

نمی دانم چه میخواهم خدایا

به دنبال چه میگردم شب و روز

چه می جوید نگاه خسته ی من

چرا افسرده است این قلب پرسوز

ز جمع آشنایان میگریزم

به کنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگی ها

به بیمار دل خود میدهم گوش

گریزانم از این مردم که با من

به ظاهر همدم و یکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت

به دامانم دو صد پیرایه بستند

از این مردم، که تا شعرم شنیدند

به رویم چون گلی خوشبو شکفتند

ولی آن دم که در خلوت نشستند

مرا دیوانه ی بد نام گفتند

دل من، ای دل دیوانه ی من

که میسوزی از این بیگانگی ها 

مکن دیگر ز دست غیر فریاد

خدا را، بس کن این دیوانگی ها

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
کلبه ی تنهایی

درباره ما
Profile Pic
سلامی گرم به دوستانی عزیز خیلی خوش اومدید... در این وب سایت باید حرف دلتو بزنی چون این جا همه باصفا هستن...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما از چه نوع مطالبی بیشتر خوشتان میاید؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 103
  • بازدید کلی : 1,694
  • کدهای اختصاصی

    ابزار هدایت به بالای صفحه